جدول جو
جدول جو

معنی خشین بند - جستجوی لغت در جدول جو

خشین بند
(خَ بَ)
خشین پند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 361). رجوع به خشین پند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ پَ)
غلیواژ. زغن. گوشت ربا. اخاد. خاد. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) :
تا نبود چون همای فرخ کرکس
همچو نباشد قرین باز خشین پند.
فرخی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی).
مرحوم دهخدا در این بیت می گویند: ظاهراً خشین صفت باز است و پند تنهابمعنی غلیواژ می باشد. رجوع به پند شود
لغت نامه دهخدا
(خُض یَ / یِ بَ)
خایه بند. فتق بند. آنچه بدو خصیه را می بندند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
خشین سار. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به خشین سار شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
شهرآرای
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ)
نوعی از علاج زخم که زخم را بدون بستن دوای تر علاج کنند. (غیاث اللغات). مقابل تربند. (آنندراج). رجوع به خشک بند کردن شود:
ابر بهاریست ز سرچشمه آب را
زخمی که داشت جوی چمن خشک بند شد.
سلیم (از آنندراج).
وعده لطف و پیام بوسه ای در کار نیست
می کند مکتوب خشکی زخم ما را خشک بند.
صائب (از آنندراج).
نم نماندست در جگر چه علاج
خشک بند است چشم تر چه علاج.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ کَ / کِ دَ /دِ)
هر چیزی که خون را بند کند و سد نزف الدم نماید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آذین بند
تصویر آذین بند
شهر آرای
فرهنگ لغت هوشیار
بیضه بند
فرهنگ گویش مازندرانی
کوهپایه، میانه ی کوه
فرهنگ گویش مازندرانی